بعضی انسانها همواره در جهانی درون جهان دیگر سردرگم هستند و استعدادهای والای خود را بیآنکه بشناسند کشتهشده مییابند. این روی دیگر زندگی که بالاتر از عقل تخیّل یا حتی احساسات هست، همیشه برای صاحبش به مانند سرّی که دیگران نمیتوانند بدان پی ببرند باقی میماند.
در داستان سایههای سیاه نقاش زبردستی را میبینیم که دلباختهی همسرش است، در حالیکه در جهان دیگری گم شده، و در داستان دیگر - افسردگی، اختلال دوقطبی و چند بیماری دیگر - شاهد بیمار روانیای هستیم که داروها پاسخگویش نیستند و بیگانه در مرزهای آسمان قدم برمیدارد.
هنوز نظر کاربری وارد نشده است